۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

بی خیالِ شعر


بی خیال وزن و قافیه
و این نوشته
بهمن نسل ها را دود می کند
و هنوز
پیرمردی که با دوچرخه آمده
به عشق 57 زنده است
مثل تو.

بی خیال آزادی
ناموس و غیرت و وطن،
بی خیال
شاهنامه مثل رستم و سهراب بر باد رفت
آن ها شعر بودند
بدبخت ما که نان را دادیم!

حرف های ایرج قصه است
بلند کردن را بچسب
زنده باد فتحعلی شاه!

بی خیال حافظ و سعدی
آن ها غنایی گفتند
بچه را که فحش می دهدعشق است.
و موتوری که همیشه دنبالش بوده است،
سعدی هم وقتی موتوری بوده
مثل حافظ ،

بی خیال فصل سرد فروغ
حالا زن ها می گردند
کجا گرم تر است،
تو بوی سیگار می دهی !

راحت بگویم
شعرهای این دیوانه ها به ما چه؟
خانه بر سرمان خراب شده،
تیمارستانی پیدا کن
سرم ضربه خورده

8 آبان 1389

آناکارنینا