۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

شب ها نمی خوابم

روزها

در گوشه اتاقم نشسته ام

بهمن 57 دود می کنم و خسته ام

صورتم را تراشیده ام

ساکتم از رنج های درون

و تنهایم


شب ها

در کوه های سئرامایسترا قدم می زنم

هاوانا می کشم

ریش هایم بلند شده

با سربازانم هستم و با تفنگم

تا با دردم فریاد بکشم

"دنبالم بیایید و بجنگید"


شب ها نمی خوابم


در اتاقم

به تاریکی شب زل می زنم

و می ترسم

افکارم را بخوانم

و می ترسم

عاشق شوم

و گریه می کنم از شکست هایم


بر روی موتور سیکلتم

راه هایی را می روم که دیگران نرفته اند

خاطراتم را می نویسم

و آفتاب صورتم را می سوزاند

توقف ندارم

می خندم بر دردهایم

و می دانم

چیچینا قلبم را می شکند

و می دانم

در کنگو و بولیوی خیانت را می بینم


شب ها نمی خوابم


در اتاقم

لباس زیتونی سربازی به تن دارم

به ریش هایم دست می کشم

و افسوس می خورم

چرا در بولیوی کشته نشدم


در جنگل های بولیوی

ریش هایم را تراشیده ام

شلوار جین به پا دارم

غم خیانت رهایم نمی کند

از دنیا بیزارم

و فریاد می زنم

"شلیک کنید، شما فقط یک چگوارا را می کشید"


شب ها نمی خوابم


در خیابان راه می روم

صدای چکمه هایم سکوت را می شکند

تفنگم قلمم است

بر دردهایم می خندم

چون بارها

پیروزمندانه با دستی شکسته

به همراه فیدل

هاوانا را فتح کرده ام


شب ها نمی خوابم


اتاقم سئرامایستراست

زندگی را می نویسم

بر دردهای مردمم می گریم

و در جلوی آنان فریاد می زنم

"وطنم یا مرگ"

3 خرداد 1389

۲ نظر:

  1. غم خیانت رهایم نمی کند

    از دنیا بیزارم

    و فریاد می زنم

    "شلیک کنید، شما فقط یک چگوارا را می کشید"

    پاسخحذف
  2. "shabha nemikhabam" ...
    "bar dard haye mardomam migeryam" ....
    :(
    talkhe vali kheyli sadeghe.... be to eftekhar mikonam :)

    پاسخحذف

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.