خانواده های اعمال کننده خشونت
اعمال خشونت نسبت به کودکان در میان تمام اقشار اجتماعی دیده شده و محدود به نوع خاصی از خانواده ها نیست، اما احتمال بروز خشونت در برخی از آن ها بیشتر است. مانند خانواده هایی با درآمد پایین، والدین بسیار جوان (ازدواج زودرس)، مادرانی که از همسر خود جدا می شوند و با فرزند خود زندگی می کنند، والدینی که صاحب فرزند ناخواسته شده اند. (Godenzi, 1994: 189-200) این تعریف بر خلاف تعریفی است که در گذشته معتقد بود خشونت فیزیکی تنها در خانواده هایی است که مشکلات اساسی دارند. اما در مورد خشونت های روانی و مخصوصا بی توجهی، تعریف دقیق تری نیز برای این خانواده ها وجود دارد. "بی توجهی نسبت به کودک معمولا در والدین جوانی که قادر به تبدیل نقش دختر و پسر به زن و شوهر و پدر و مادر نیستند، والدین معتاد، والدین روان پریش یا معلول و در طبقات پایین به سبب مشکلات اقتصادی پیش می آید. این خانواده ها با در آمد کم، بیکاری پنهان یا مزمن، بیماری، مسکن نا مناسب، به طور کلی در شرایط بسیار دشواری زندگی می کنند و والدین توانایی رسیدن به نیازهای متفاوت کودک را ندارند." (اعزازی، 207: 1376) اما این گونه خشونت تنها در بین اقشار پایین جامعه وجود ندارد. در تحقیقی که در ایران انجام شده ارتباطی بین شغل و تحصیلات والدین با اعمال خشونت یافت نشده است. "نتایج نشان می دهد توزیع سنی دانش آموزان در این مطالعه بطور مساوی 50 درصد دختران و 50 درصد پسران و میانگین سنی آنان 13 سال می باشد. شغل پدر اکثر پاسخگویان آزاد (6/33درصد) و شغل مادر اکثر آنان خانه دار(91درصد) می باشد. از نظر تحصیلات اکثر پاسخگویان تحصیلات پدر خود را متوسطه و دیپلم و تحصیلات مادر را ابتدایی ذکر کرده بودند. از نظر مذهب و ملیت اکثر پاسخگویان دارای مذهب شیعه (5/37درصد) وملیت ایرانی (4/94درصد) بودند. 4/41 درصد کودکان مورد خشونت فیزیکی و 3/75 درصد آنان مورد خشونت عاطفی والدین بودند و در مجموع از کل کودکان مورد مطالعه 3/39درصد هم مورد خشونت فیزیکی و هم مورد خشونت عاطفی والدین بوده اند. از طرفی به نظر می رسد خشونت از طرف والدین در تمامی مشاغل سطوح تحصیلی مشاهده می شود و نتایج این تحقیق نیز ارتباط معنی داری بین شغل و تحصیلات والدین و اعمال خشونت نسبت به کودکان نشان نداده است.
همچنین نتیجه آزمون آماری کای اسکوئر با p<0.001 ارتباط معنی داری بین جنس کودک و خشونت والدین نشان داده است. بطوریکه پسرها بیش از دخترها مورد خشونت فیزیکی (2/66درصد) و عاطفی (9/88درصد) والدین بوده اند. سرپیچی از دستورات والدین مهمترین علت خشونت فیزیکی و عاطفی والدین از نظر کودکان بوده و اکثر کودکان مورد مطالعه اظهار نموده اند که ماهی یکبار توسط والدین خود مورد خشونت فیزیکی قرار گرفته اند.
نتایج این مطالعه با توجه به آزمون آماری کای اسکوئر با p<0.001 ارتباط معناداری بین خشونت (فیزیکی و عاطفی ) والدین و پرخاشگری (عملی و کلامی ) کودکان نشان داده است. به گونه ای که کودکانی که مورد خشونت فیزیکی و عاطفی والدین بوده اند، پرخاشگری عملی و کلامی بیشتری در مدرسه از خود نشان می دادند.همچنین در نتیجه آزمون کای اسکوئر ارتباط معنی داری بین خشونت والدین و تحصیلات و شغل آنان مشاهده نگردید. " (بیات، 1387)
در میان اقشار بالا و متوسط جامعه، بی توجهی اغلب ناشی از رفاه مادی است. دلیل آن معمولا کمبود وقت والدین برای بودن با فرزندان است، زیرا آنها مجبورند وقت و فرصت خود را بین فعالیت هایی برای پیشرفت شغلی و ارضا علایق متفاوت خود در اجتماع صرف کنند. به همین دلیل کودکان در این خانواده ها مشکل اقتصادی ندارند اما از نظر عاطفی در انزوا و تنهایی به سر می برند. نتیجه این نوع بی توجهی بروز مشکلات شخصیتی، تغذیه، اقدام به خودکشی و رو آوردن به مواد مخدر است. ((Gegen Gewalt an Kindern, 1994 با وجود این تعاریف می توان گفت که خشونت در اکثر خانواده ها نسبت به کودکان اعمال می شود، اما می توان خانواده هایی که در آن خشونت احتمال بیشتری دارد را یافت و خشونت در آن ها را پیش بینی کرد. "بدرفتاری با کودکان از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. یعنی کودکانی که مورد بدرفتاری قرار می گیرند ، خود در آینده والدینی بدرفتار می شوند. با توجه به یافته های پژوهش حاضر و شیوع نسبتا بالای خشونت نسبت به کودکان و پیامدهای آن از جمله پرخاشگری کودکان که خود منجر به اسیبهای عمدی و غیر عمدی بسیاری می گردد، اجرای برنامه های آموزشی برای خانواده ها می تواند در جهت کاهش خشونت موثر واقع شود." (بیات، 1387) آمار دیگر نیز بر این واقعیت در ایران تاکید دارد "در پژوهشهای دفتر پژوهش دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی بر روی 77 هزار و 855 دانش آموز پسر پایه دوم مقطع راهنمایی مدارس دولتی ، 20 درصد دانش آموزان در معرض آزارهای جسمی قرار دارند. 20 درصد والدین این کودکان با یکدیگر مشاجره و درگیری دارند که آزار عاطفی و جسمی را در پی دارد. 27 درصد دانشآموزان اظهار کرده اند که زندگی پر تنشی دارند. 35 درصد والدین سخت گیری دارند. 35 درصدشان اعتقاد دارند که والدینشان انتظاری بیش از حد توانایی آنان دارند. 58 درصد کاملا احساس تنهایی میکنند. 10درصد احساس راحتی در خانه را ندارند. 40 درصد دانش آموزران مجبورند به تنهایی از عهده مراقبتهای خویش بر آیند که نشان دهنده آزار عاطفی و بی توجهی خانواده است. 25 درصد از آنان میگویند که آسایش ندارند. 9 درصد تمایل شدید دارند که در یک خانواده دیگر زندگی کنند و 55 درصد گفته اند که چنانچه از قوانین پیروی نکنند بشدت تنبیه میشوند" (هم وطن سلام، 1384)
نهادهای اجتماعی و دولتی
یکی از تاثیرات نهادهای اجتماعی در کاهش خشونت نسبت به کودکان، تاثیر مهم بررسی های خشونت بر نگرش جامعه، در ابتدای مقاله ذکر شد، این گونه بررسی ها نشان داده اند که نهاد های اجتماعی می توانند نقش کاهنده در اعمال خشونت نسبت به کودکان در خانواده داشته باشند. در این رابطه می توان به اطلاع رسانی و آگاهی دادن به افراد عامل وقربانی اشاره کرد. "تنها زمانی که با بررسی ها ، تحقیقات و مطالعات بتوان اطلاع دقیقی به افراد داد، می توان تاثیر منفی خشونت را برای جامعه آشکار و الگوهای تربیت بدون خشونت را مطرح کرد. همچنین امکاناتی به وجود آورد که اعمال خشونت در جامعه پایان یابد." "افراد متخصص و افرادی که به از میان بردن خشونت علاقه مند بودند، در اثر فعالیت های خود، انواع خشونت را مشخص کردند و با تعیین گستردگی و پخش آن در جامعه برای قربانیان، چه از طریق قانونی و چه از طریق اجتماعی امکانات حمایتی فراهم کردند. اما مهمترین نکته تاکید بر این موضوع بود که به قربانیان خشونت این مسئله تفهیم گردد که هیچ انسانی، به هیچ دلیلی نباید در خانواده تحت خشونت قرار گیرد و قبح اعمال خشونت، تنها به فرد عامل خشونت بر می گردد و کودکان، نوجوانان و زنان نباید گمان کنند که به سبب رفتار ناپسندی که انجام داده اند، مستحق چنین رفتاری هستند. زیرا با آنکه در بسیاری از موارد، والدین خشونت را برای تربیت عمال می کنند، باید گفت وظیفه پدر و مادر تربیت کودک است، نه آزار دادن آن ها و می توان رفتار ناپسند کودک را از راه های دیگری غیر از خشونت اصلاح کرد." (اعزازی، 203: 1376) با این تعاریف می توان به این نتیجه رسید که نه تنها قربانیان خشونت در خانواده مخصوصا کودکان نیازمند آگاهی هستند بلکه عاملین خشونت (پدر و مادر) نیز نیازمند آگاهی در این زمینه هستند. می توان بر مطلب آموزش این گونه تاکید کرد "آموزشی که در رابطه نزدیک تری با نهاد خانواده قرار دارد به دو دلیل برجسته، میتواند نقش مهمی را در این رابطه ایفا کند، زیرا از یک طرف میتواند کودکان را به این موضوع آشنا کند تا والدین آنها دیگر اجازه نداشته باشند تا هر گونه رفتاری را که میخواهند با آنان داشته باشند و از طرف دیگر میتواند والدین را با شیوههای صحیح آموزش آشنا کند تا آنان گمان نکنند که بهترین راه تربیت تنبیه بدنی است و در این میان آموزش و پرورش و مدارس میتوانند نقش مهمی را ایفا کنند." (هم وطن سلام، 1384)
نتیجه گیری
با وجود آنکه خشونت نسبت به کودکان عموما با پنهان کاری از طرف عوامل و قربانی در خانواده همراه است و در دید جامعه مسائل خانوادگی مسائل بسیار خصوصی انگاشته می شود و بدین جهت نهادهای دولتی و اجتماعی دسترسی بسیار سخت و دشواری به این مسئله دارند، همان گونه که ذکر شد این نهاد ها می توانند تاثیرات بسیار مثبتی در زمینه کاهش خشونت نسبت به کودکان داشته باشند به گونه ای که این شیوه از خشونت را به پایین ترین سطح ممکن برسانند. البته باید به این نکته نیز توجه کرد که خانواده ایده آل وجود ندارد و همواره خانواده دچار مشکلات است. با این وجود نهاد های دولتی و اجتماعی می توانند به صورت مستقیم و غیر مستقیم عامل کاهش این گونه خشونت ها باشند. با کمک وضع قوانین مدنی در حمایت از حقوق قربانیان و نیز محکوم کردنن عاملین و پیش بینی مجازات برای آن ها و نیز اعمال قوانین نظارتی می توان به صورت مستقیم از خشونت نسبت به کودکان در خانواده کاست.
در زمینه تاثیر غیر مستقیم، نهادهای اجتماعی و دولتی می توانند با دادن آگاهی به عوامل و قربانیان در کاهش این مطلب کوشا باشند. همچنین با به وجود آوردن بستر مناسب به خانواده ها را در این زمینه کمک کنند. مسائلی چون کاهش مشکلات مالی، اخلاقی و نیز حل مسائلی چون اعتیاد می تواند خشونت نسبت به کودکان را در خانواده کمتر کند.
فهرست منابع
1- اعزازی، شهلا. جامعه شناسی خانواده، تهران، 1376.
2- هالجین، ریچارد؛ ویتبورن، سوزان، آسیب شناسی روانی، جلد دوم، ترجمه یحیی سید محمدی، تهران: نشر روزان، 1385.
3- 1386، كودك آزاري ، معضلي در هزار توي سنت و قانون، خبرگزاری جمهوری اسلامی.
4- بیات، محبوبه، 1387، بررسی میزان اعمال خشونت از طرف والدین بر کودکان، معاونت امور مجلس و استان ها، به روز رسانی شده در تاریخ 13 تیر، http://dpp.irib.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=1463:--------&catid=202:--&Itemid=132 [بازیابی شده در تاریخ 21 بهمن 1388]
1- Finkelhor, David. 1988. Stopping family violence, Beverly Hills : sage.
2- Gegen Gewalt an Kindern handeln. 1994. Wien: Bundes Kanzleramt und BMfF.
3- Godenzi, Alberto. 1993, Gewalt im sozialen Nahraum. Basel : Helling und Lichtenhahn.
4- Scheffaer, Richard, T. 1989. Sociologie. New York : McGraw-Hill.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.